مرد جوان نگاهی به زن کرد و گفت: « از کدوم شهر اومدید خانم؟» زن خاک پایین چادرش را تکاند و گفت: « زاهدان.» مرد لبخندی زد و گفت: « اونجا که خودش نیاز به کمک داره ،کاش همون جا می موندید کمک می کردید.» ...