به گزارش پایگاه اطلاع رسانی جهادگران، «اردوهای جهادی» واژه ای آشناست که همه ما بارها و بارها مطالب زیادی در خصوص آن شنیده و گاهی فعالیت این جهادگران گمنام را که بدون هیچ چشمداشتی انواع و اقسام سختیها و مشقات را در بدترین اوضاع جوی و جغرافیایی با جان و دل میخرند، نظارهگر هستیم. گروه جهادی «عباد» از جمله گروههای جهادی است که با لبیک به سخنان بنیانگذار جمهوری اسلامی مبنی بر کمک به مناطق محروم، عشق و ایمان را توشه راه کرده و در کویریترین و محرومترین استانهای کشور در راستای خدمترسانی به مردم تلاش میکنند. گروه جهادی «عباد» بعد از گذشت ۱۰ سال تا کنون ۶ هزار نفر در قالب ۶۷ گروه جهادی را به مناطق مختلف کشور اعزام کرده که بیشترین اعزامها به خراسانجنوبی بوده است. حجت الاسلام مصطفی محمددوست مدیر مؤسسه جهادی و فرهنگی «عباد» متولد روستای آویجان شهرستان درمیان خراسان جنوبی است که کار جهادی را از سال ۱۳۸۳ در یکی از مناطق محروم چهارمحال و بختیاری آغاز و تا کنون در بیش از ۱۰۰ اردوی جهادی شرکت کرده است. محمددوست زمانی که به خواستگاری میرود، بحث اردوهای جهادی را برای همسرش بیان و خط و مشی زندگی خود را برایش ترسیم میکند. ماه عسل زندگی وی مقارن با ایام تابستان میشود و وی این سه ماه را به همراه همسرش در مناطق محروم چهارمحال و بختیاری میگذراند. وی هماکنون دو دختر ۹ و دو ساله دارد؛ در تمام این سالها همسر و فرزندانش دوشادوش وی با جان و دل در مناطق محروم حضور داشته و از خدمترسانی به مردم دریغ نمیکنند. خبرنگار فارس به گفت و گو با این جهادگر بسیجی نشسته است؛
* گروه جهادی عباد از کجا و با چه اهدافی شکل گرفت؟
– در سال ۱۳۸۴ با تعدادی از دوستان برای فعالیتهای جهادی به مناطق مختلف کشور از جمله لرستان، چهارمحال و بختیاری و خوزستان میرفتیم. بعد از گذشت مدتی با توجه به اینکه چند نفر از افرادی که در این گروهها حضور داشتند از طلاب خراسانجنوبی بودند و در این استان نیز مناطق محرومی وجود داشت، به این نتیجه رسیدیم که مناطق محروم استان را شناسایی و کار را در این مناطق شروع کنیم. از سال ۱۳۸۵ با مؤسسات و گروههای فرهنگی مختلف همکاری کردیم و در گروههای جهادی مناطق مختلف حضور یافتیم و از سال ۱۳۸۷ اولین اردوی جهادی در منطقه دُرُح شهرستان سربیشه در خراسانجنوبی با هدف آموزش، رشد و شکوفایی منطقه مرزی افغانستان و ایجاد جامعهای شایسته برگزار شد و هماکنون ادامه دارد. به دلیل استقرار دفتر گروه جهادی عباد در قم و فاصله زیاد این مرکز با خراسانجنوبی، ایام آخر هفته وقتمان آزاد بود و تصمیم گرفتیم یک منطقه دیگری را که نزدیکتر باشد پیدا کنیم تا روزهای پنج شنبه و جمعه هدر نرود، بنابر این در راستای ورزیده شدن جهادگران، افزایش مهارت آنها و استفاده بهینه از اوقات تعطیلی، از سال ۱۳۹۰ منطقه نورآباد لرستان به حیطه کاری این گروه جهادی اضافه شد و طلاب این گروه پنج شنبهها و جمعهها را در این منطقه مشغول به خدمترسانی بودند و مابقی ایام سال و مناسبتهای متعدد را در خراسانجنوبی حضور مییافتند و به مردم مناطق محروم استان خدمترسانی میکردند. با توجه به محرومیت مناطق تحت پوشش و اینکه فعالیت محرومیتزدایی و فرهنگی، زمانبر است تصمیم گرفتیم تا آبادانی کامل، مناطق تحت پوشش را رها نکنیم.
* این گروه چه نوع فعالیت هایی را در نقاط هدف پیگیری و اجرا می کند؟
– گروه جهادی عباد از سال ۱۳۸۷ در سه حوزه فرهنگی و تبلیغی، عمرانی و سازندگی و اشتغالزایی (آموزش و بازاریابی) آغاز به فعالیت کرد و هماکنون نیز در این حوزهها مشغول به خدماترسانی است. در حیطه مسائل فرهنگی، بحثهای متداول تبلیغی را به صورت متفاوت برگزار میکنیم و طلاب جهادی با شاخصهای جهادی به تبلیغ دین میپردازند. سختی و دوری راه و گاهی سنگاندازیها، بدی آب و هوا و عدم استقبال، نیازمند تحمل است که طلاب جهادی این گروه با جان و دل همه را پذیرفته و مشغول به فعالیت میشوند. در تبلیغ جهادی به منبر و مسجد بسنده نمی کنیم و در کنار این مهم تبلیغ چهره به چهره، خانه به خانه و مطالبهگری را پیگیری میکنیم. در بحث عمرانی سعی کردیم اولویتبندیها را به مردم واگذار کنیم و مردم خود نیازمندیها را تعیین کنند. پروژههای عمرانی که پیگیری میکنیم به دو گونه است؛ یکی در قالب اردوهای جهادی است که با هدف ارتقای منطقه، بهتر شدن زیرساختها و ساخته شدن جهادگران اجرا میشود، روش دوم نیز اینگونه است که طلبهای که وارد روستا میشود به منبر و مسجد اکتفا نمی کند و مسائل و مشکلات روستا را پیگیری میکند.
در زمینه اشتغال، انگیزه سازی و ترویج فرهنگ کار جمعی و تلاش را انجام میدهیم. مهمترین بخش کاری ما بازاریابی محصولات تولیدی است که مهمترین بخش در بحث اشتغال است. اگر متصدیان بخش اشتغال، این بخش را دریابند و بازار را مهیا کنند، قطعاً مردم میتوانند وام را مهیا و آموزشهای لازم را فرا گیرند. متأسفانه مسئولین راحتترین کار را انتخاب میکنند و به دنبال وام و آموزش میروند که کار سختی نیست، چراکه اگر بخش بازار درست شود این بخش نیز درست میشود. در بحث معیشت نیز تلاش میکنیم محصولات تولیدی روستاییان مورد استفاده قرار گیرد و به گونهای نشود که محصولات لبنی و… از شهر به روستا وارد شود که در این زمینه نیز فرهنگسازیهای لازم را انجام میدهیم. در گروه جهادی عباد ستاد خواهران و معاونت دانشآموزی فعال است که فعالیتهای مربوط به ستاد خواهران در زمینههای فرهنگی است و در حیطه توانمندسازی و آموزش دانشآموزان و بانوان فعالیت میکنند، همچنین فعالیت معاونت دانشآموزی تمرکز بر بحثهای فرهنگی مدارس است و بیشتر برنامههای این معاونت در مدارس راهنمایی و دبیرستان پیگیری میشود.
* فعالیت یک روحانی به عنوان جهادگر در مناطق محروم چه پیامی را به مردم و جامعه هدف این گروه منتقل می کند؟
– زمانی که یک طلبه وارد روستا میشود یقیناً مردم وی را نماینده دین، انقلاب و نظام میبینند و هرچقدر این فرد مفیدتر، پویاتر و پرتلاشتر باشد و روحیه مردمداری و جهادی را در خود تقویت کرده باشد، باورهای مردم نسبت به دین، انقلاب و نظام ارتقاء مییابد و این یکی از مؤلفههایی است که در کار جهادی دنبال میکنیم، وقتی که طلبه جهادی در روستا حاضر میشود علاوه بر منبر در زمینه پیشرفت و آبادانی روستا مثل ساختوساز، مطالبهگری در خصوص مسائل و مشکلات روستاییان از جمله آب، برق، مدرسه و غیره نیز تلاش میکند. یقیناً مردم حرف چنین فردی را بهتر در مسائل دینی میپذیرند تا کسی که فقط به منبر و مسجد بسنده کند. بنابراین، این جهادگران، یک جامعه را با همه ابعاد آن میسازند نه اینکه به سخنرانی بسنده کنند.
* تا چه حد ادعای دور شدن روحانیت از مردم را قبول دارید و مهم ترین دلایل آن را چه می دانید؟
– توقعات مردم و جامعه نسبت به قبل از انقلاب اسلامی بیشتر شده و روحانیت از طرفی برای برخی نیازها درگیر امور اداری شده و از طرفی فرآیندهای آموزشی، طولانیتر و وقتگیر شده است، بنابر این ارتباطی که مردم توقع دارند کمتر و فاصله بیشتر شده است. یکی از علتهای دور شدن روحانیت از مردم، بوروکراسی های اداری است که گاهی روحانیت را دچار کرده و برخی روحانیونی که در کار اداری وارد میشوند به طور کامل در آن کار هضم میشوند و مردم به فراموشی سپرده میشوند. علت دیگر دور شدن روحانیت از مردم، خود سیستم آموزشی حوزه علمیه است، طلاب یا مشغول به تحصیل هستند یا کار اداری یا کار فرهنگی و تبلیغی. طلابی که مشغول به تحصیلند درگیر مسائل آموزشی شده اند که با روال قبل از انقلاب متفاوت است و طلابی که مشغول به کار اداری اند به بوروکراسی اداری دچار شده اند و اگر این مشکلات حل شود و نسبت به توقعات مردم، روحانیت در جامعه حضور یابند، اتفاقات بهتری در جامعه خواهد افتاد.
* تلخ ترین و شیرین ترین خاطره حضور خود در مناطق محروم را بیان کنید؛
– تلخ ترین خاطرات در جاهایی است که انسان دردها را میبیند، اما نمیتواند کاری انجام دهد. به روستاهایی وارد میشویم که بالای۳۰ خانوار هستند، اما آب برای خوردن ندارند یا آب خوردن آنها به بدترین شکل است و این مشکلات است که انسان را رنج میدهد. در برخی روستاها نیز به خاطر دوری راه و کمبود امکانات بهداشتی و درمانی، افراد جان خود را از دست میدهند. سال گذشته به یکی از روستاهای سمت نهبندان و سربیشه رفتیم که سرویس بهداشتی و حمام نداشت. بعد از اتمام کار نزدیک ظهر جهت بررسی وضعیت خانههای روستا به پشت بام رفتم که در همین حین دو کودک ۷ یا ۸ ساله در نزدیکی آن محل به بازی مشغول بودند.گفت و گوی شیرینی بین این دو کودک رد و بدل شد، گفت و گویی که خستگی کار را از تن ما دور کرد و برایمان بسیار شیرین بود، این بود که آنها از اینکه سرویس بهداشتی و حمام داشتند خوشحال بودند. این نشان داد که نتیجه کار ما برای آنها مثبت بوده و گرهی از زندگی آنها باز کرده است. با یکی از رفقا به یکی از روستاها رفتیم و گفته بودند که یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس در این روستا زندگی میکند. عزم خود را جزم کردیم که سری به این یادگار دوران دفاع مقدس بزنیم. زمانی که وارد خانه وی شدیم، خانهای ساده و به وسعت کوخ بود نه کاخ. در همین حین رفیقمان گفت: کجایند مسئولین که بیایند و ببینند؟ در همین هنگام پیرمرد کربلایی باصفا، اشک در چشمانش حلقه زد و گفت: «من ناراحت این هستم که برای انقلاب کاری نکردم، از اول هم قرار نبود که انقلاب برای ما کاری کند و این ما بودیم که باید برای انقلاب کار میکردیم. جواب امام (ره) را چه می خواهیم بدهیم؟» آنجا بود که با خود گفتم اگر یک درصد از مدیران ما این نگاه را می داشتند اتفاقات خوبی در کشور رقم میخورد.
* دلیل برخی محرومیت های تأسف بار در نقاط دورافتاده کشور را در چه می دانید؟
– دلایل مختلفی دارد؛ یکی اینکه بعد از انقلاب آن قدر محرومیتها و مشکلات کشور زیاد بوده که یک ساله و دوساله حل نمیشد. در قبل و اوایل انقلاب اسلامی حجم محرومیتها زیاد بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز کشور درگیر جنگ تحمیلی شد و یک دهه بعد از جنگ درگیر بازسازی خرابیهای جنگ بودند و فرصتی که کشور آماده این قضیه باشد و بر این قضیه متمرکز شود نبوده است. دومین دلیل این محرومیتها مدیرانی هستند که متأسفانه خیلی دغدغه مند نیستند یا دغدغه آنها براساس اتاقشان است. اگر این مدیران و مسئولین بین مردم بروند و مشکلات را لمس کنند، میفهمند که باید کار کنند و میشود با همین هزینههای پایین هم کار کرد و گرههای زیادی را باز کرد. متأسفانه مدیران ما در اتاقشان مینشینند و براساس همان امکانات اتاقشان تصمیم میگیرند، اما وقتی میروند در بین مردم، میفهمند میشود براساس ظرفیتها کارهای کوچک زیادی انجام داد که سبب باز شدن گرههای بزرگ میشود. نکته دیگر این است که مسئولین و مدیران به مردم اعتماد کنند که متأسفانه این اعتماد وجود ندارد و این موضوع جزء مسائل بسیار مهم است. یکی از دلایلی که روستاهای ما آباد نشده این است که مردم درگیر نیستند و مرور زمان باعث شده که مردم نسبت به پیشرفت و آبادانی روستا دغدغهای نداشته باشند. زمانی که جهاد سازندگی بود مردم را درگیر میکردند و وقتی این نهاد را برداشتند این گونه نبود، آقایی در تهران طرحی به ذهنش میرسد و آن را کشوری میکند و اینکه برای فلان استان و شهرستان مفید است یا خیر، مهم نیست. در خود استان و شهرستان نیز مسئولین مینشستند و برای روستاها تصمیم میگیرند که متأسفانه این موضوع همچنان ادامه دارد و مسئولین استان در اتاقهایشان برای روستاییان تصمیم میگیرند. باید به مردم اعتماد کنیم و بگذاریم خودشان تصمیم بگیرند، چراکه آنها بومی هستند و قرار است خودشان در آنجا زندگی کنند. باید تعیین اولویتهای روستاها را به خود روستاییان واگذار کنیم. یکی از روستاهای سمت دُرُح به همت مسئولین به جاده آسفالته، مدرسه و برق مجهز شد. زمانی که وارد این روستا میشویم چیزی از امکانات امروزی کم ندارد. امسال که با چند تن از جوانان روستا صحبت میکردیم، می گفتند این امکانات که برای ما نان و آب نمیشود، این گفتهها یعنی شما اولویت روستا را در نظر نگرفتید، درست است که امکانات لازم است اما اولویتها مهمتر است. تصمیمگیری مسئولین با نگاه از بالا به پایین است اما اگر تصمیمات از پایین به بالا باشد و مردم روستا با هم مباحثه کنند و به این نتیجه برسند چه چیزی در اولویت قرار دارد، یک معجزه رخ خواهد داد و روستاها آباد خواهد شد. مهمترین مؤلفهای که مردم را سرپا نگه میدارد امید است و وقتی یک جامعه نسبت به آینده و آبادانی خود تلاش میکند یعنی امیدوار است، اما وقتی این تلاش را از روستاییان بگیرند و یکی دیگر خواست تصمیم بگیرد، یقیناً امیدی نخواهد بود و ناخودآگاه روستا فرو میپاشد. الان این امید و تلاش نیست و آن را از مردم روستا گرفتند و مردم عزت نفس و اعتماد به نفس خود را از دست میدهند و به دنبال شهرنشینی میروند. الان روستاهای ما یک محیط کوچک بیهویت است، نه روستاست و نه شهر. نکته دیگر این است که مردم باید نوع نگاهشان عوض شود. نگاه به بالا داشتن خوب است اما اگر تمام این نگاه معطوف به بالا و مسئولین باشد، مناسب نیست. روستایی ما باید یک قدم از مسئولین جلوتر باشد و زمانی که مسئولین وارد روستا میشوند برایشان برنامه تعریف کنند و منتظر نباشند که مسئولین برای آنها کاری انجام دهند این فرهنگی است که باید نهادینه شود.
* رفتار و واکنش مردم روستا به حضور یک روحانی به عنوان نماد حاکمیت چگونه بوده؟
– خوشبختانه در روستاهایی که حضور داشتیم تاکنون به مشکلی برنخوردیم و مردم صمیمانه ما را پذیرفته اند. در برخی روستاها که برای اولین بار حضور یافتیم نگاه آنها کمی متفاوت بود و فکر میکردند روحانیت یک مسئول، آدم شیک و با کلاس و متمایز از مردم روستاست و برای این چنین فردی چه امکاناتی مهیا کنیم؟ در برخی روستاها مردم به محض ورود روحانیت اعلام میکردند که کسی نیست پای صحبت شما بنشیند و امکانات آنچنانی نداریم که برای شما مهیا کنیم. در همین روستاها وقتی که روحانی برمیگشت پشت سرش گریه میکردند. شاید در اول گلایههایی نسبت به وضعیت داشته باشند اما وقتی میبینند ما هم از جنس خود آنها هستیم کم کم ارتباط برقرار میشود و دردها و مشکلات خود را مطرح و اعتماد میکنند که ما برای پیگیری و حل آن تلاش می کنیم.
دیدگاه ها (0)